اگزیستانسیالیست‌ها و پدیدارشناسان از جدی ترین منتقدان مباحث تعلیم و تربیت بوده اند. آنها از مدرسه به عنوان نیرویی که در انسان حالات غیر انسانی ایجاد می کند، به افراد تلقین می کند، و قوه ابتکار شخص را به سرقت می برد، انتقاد کرده اند. گویا عملکرد اصلی مدرسه این است که مانند کارخانه کنسروسازی که ماهی تن را کنسرو می کند، انسان به عمل آورد. همه یکجور بیرون می آیند. هر چند ممکن است در مقایسه با وضعیت فعلی مدارس این تمثیل مبالغه آمیز باشد، ولی موشکافی اگزیستانسیالیست‌ها توجه ما را به شکل مهم و معینی جلب می کند. معلمان و شاگردان هر دو قربانی این وضعیت اند و اگر مؤسسات آموزشی جامعه بر ضد هویت، شخصیت و رفاه فردی صف بسته باشند، جامعه جدید نمی تواند امیدوار باشد که خود را خواهد یافت.
 
 ما از «فرد» تجلیل می کنیم تا نیازهای زندگی واقعی کودکان واقعی، خاص و زنده را نادیده بگیریم. بعضی از مربیان هرگونه نظم، انظباط و تحصیل را به عنوان ترویج فردیت واقعی رد می کنند. آنها نوعی فردگرایی را تبلیغ کرده اند که اغلب به دلیل این که خودپسندی، خودبینی، و بی توجهی به دیگران را ترویج می کند، برای افراد واقعی مضر است. گاه نتیجه این امر «بچه های فاسد» بوده است. اگزیستانسیالیست‌ها از ما خواسته اند که نسبت به وجود خود به عنوان موجوداتی قابل اعتماد آگاه باشیم، اما آن اصل اخلاقی که می گوید «آنچه می خواهید، انجام دهید این قابلیت را خراب کرده است. به نظر می رسد این خرابکاران از سخنان سارتر غافل بوده اند که می گوید هر چند فرد می تواند هر کاری را انجام دهد، اما فعالیتهای شخصی پیامی است به دیگران مبنی بر این که آنها هم می توانند به همین نحو عمل کنند. سارتر هشدار می دهد اگر چه یک نفر کاملا آزاد است، اما مسؤول هم هست و این مسؤولیتی خطیر برای هر فرد است.
 
انتقادهای مکرر از ویژگی فردگرا و هیچگرای افکار اگزیستانسیالیستی، بعضی از حامیان آن را وادار به انتخاب مسیرهای دیگری کرده است. از پدیدارشناسی به عنوان شیوه مناسبتری برای ارزیابی مسائل تربیتی از منظر اگزیستانسیالیستی استفاده شده است. وندنبرگ، یکی از شخصیتهای برجسته نهضت روش شناختی، تحلیل مسائل را از منظر تجربه زندگی کودک یعنی دنیای کودک، وجود کودک و تجربه های او مورد حمایت قرار می دهد. این شیوه می کوشد تا نظریه مناسب تری از آنچه وندنبرگ «تحول گام به گام درون بردگی و بیرون بودگی» یعنی درک چگونگی رشد یا تربیت آگاهی مردم از منظر خودشان نامیده، ارائه دهد. این شیوه پدیده هایی را مورد بررسی قرار می دهد که به گسترش، توسعه و تکمیل وجود آگاه از راه یادگیری مربوط می شود. منظور از یادگیری «دانستن چیزها» و آگاهی از چیزی است که فرد قبلا نسبت به آن آگاه نبوده است. بنابراین، پدیده‌های تربیتی چیزهایی است که موجب اطلاع از وجود آگاه می شود. هنوز هم بر دنیای زندگی کودک تأکید می شود، اما محور اصلی تأکید بر مراحل روش شناختی در این جهت است که فرد چگونه آن چیزی می شود که در دنیای جدید است و بر مفاهیم نظری شیوه زندگی هیچگرا به این اندازه تأکید نمی شود.
 
با وجود آن که نهضت پدیدارشناختی وعده داده نسبت به شیوه نظریه تربیتی اگزیستانسیالیستی سختگیری کند، اما بعضی از مشکلات همیشگی را معرفی می کند. یکی از این مسائل، مشکلی است که اکثر مردم با اصطلاحات پدیدارشناسی دارند. وابستگی این نهضت به اصطلاحات آلمانی که به سختی به زبانهای دیگر ترجمه می شود، و استعداد آن برای تعابیر متعارض موجب اختلالهای ادراکی در خوانندگان شده است. منتقدین استدلال می کنند که این ویژگی ها گیج کننده است و یک نظریه تا آن جا مفید است که به جای ابهام آفرینی مطلب را روشن کند. مدافعین جواب می دهند که اگرچه نظریه پدیدارشناختی پیچیده است، ولی این پیچیدگی نتیجه پیچیدگی طبیعت وضع انسانی است که این نظریه در تلاش است آن را توضیح دهد. به علاوه، افکاری که پدیدارشناسان اظهار کرده اند، برای افرادی که شیفته اصطلاحات علمی و «عینی» هستند، خطرناک به نظر می آید و آشنایی بیشتر با فلسفه پدیدارشناختی به حل بسیاری از مشکلات ادراکی کمک خواهد کرد. بالاخره، مدافعین می گویند مشکلات ادراکی قیمت ناچیزی است که برای درک مهمتری که پدیدارشناسی برای تعلیم و تربیت انسانی و تجربه زندگی فراگیر به ارمغان می آورد، باید پرداخت.
 
افکار تربیتی اگزیستانسیالیستی و پدیدارشناختی به این معنا نیست که افراد نمی توانند از دیگران فرا بگیرند، نمی توانند از رشته های علمی چیز یاد بگیرند، یا نمی توانند از مطالعات رسمی مدرسه چیزی برداشت کنند. با این حال، آنها تأکید می ورزند که اینها تنها راه برای ایجاد راههای اصلی و شخصیتهای جدید نیست. با آن که اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی به ترویج نهضت موسوم به «تعلیم و تربیت جانشین » کمک کرده، اما گاه به نظر می رسد طرفداران فراموش کرده اند که مطالعه رسمی ۔ حتی سه عمل خواندن و نوشتن و حساب کردن - جانشین قابل توجهی است. فلاسفه اگزیستانسیالیست و پدیدارشناس تلاش کرده و می کنند تا چشمان ما را بر توانایی انسان بگشایند نه آن که ضرورتا از ما نظریه پردازانی متعصب و تنگ نظر بسازند. چنین دستاوردی مورد تنفر و انزجار صاحبان قلم و طرفداران نظری نهضت اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی است.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص 222-220، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387